سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شنبه 89 شهریور 27 , ساعت 2:11 صبح

قرارمون بود هرچی پیش اومد و تحت هر شرایطی ، به محضی که تونستی ، من رو با خبر کنی...
در یه کلام:
نامرد بازی در نیاری...
.
.
.
.
.
.
.
.
فقط خواستم یادآوری کرده باشم.
خواستم بگم ایندفعه خواسته ی من نبوده که داره انجام میشه.
خواستم بگم ایندفعه در هیچ موردش نمی خوام قضاوتی بکنم...یا دنبال دلیل این باشم که اگه هستی چرا با من نیستی یا اگه نیستی پس جریان چیه.............به من چه؟!
خواستم بگم من روالم همونیه که بود...می دونم واسه کارهات دلیل داری و می دونم وقتی همه چی رو سپردم به خدا ، هرچی پیش میاد در این جریان خیر هست و بازم می دونم که همه چی ختم به خیر و شادی میشه.

 
 همین!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ