سلام....
من باز اون دنده مارپل بازیم گل کرده بود...گفتم یهو میای عکسو میبینی و چون خواسته بودم در مورد حال و احوال خودت بگی باز کامنت نمیذاری و من متوجه اومدنت نمیشم،برای همین رمز رو عوض کردم که وقتی میای مجبور شی کامنت بذاری و حداقل من بواسطه اون کامنت بفهمم خوبه حالت! هرچند که حالام باز ممکنه همین کارو بکنی...!
رمز همیشگی رو به اضافه 1 کن! و انصافآ بی کامنت نرو :)
هفته ی پیش...
همین ساعات...
16 اردیبهشت...
عید مبعث...
"محمد" من آمد...
فقط کاش همه چی یه جور دیگه بود...
کاش همه چی همونجوری که 7-8 سال پیش فکر میکردم بود...
کاش جا نمیزدی....کاش حالا نمیگفتی "پایم خسته بود..."
کاش.........
هنوزم پشیمون نشدی از کاری که کردی؟ از تصمیمی که جای من گرفتی؟
ببین چجوری هم این چندساله من رو خراب کردی و هم از خودتو...
چندسالی که میشد به بهترین شکل بگذره...
پ.ن: هنوز به دنیا نیومده...
باورت نشه..چون خودمم نشده!
اگر راجع به پست قبل کامنت نذاری، عکس پسرمو نمیذارم ببینی
گفته باشم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ